جدول جو
جدول جو

معنی زبان آذری - جستجوی لغت در جدول جو

زبان آذری
(زَ نِ ذَ)
لهجه ای از فارسی قدیم که در آذربایجان متداول بوده و اکنون نیز در بعضی از قراء این ایالت و بعض نواحی قفقاز بدان تکلم کنند. در مقدمۀ برهان قاطع بقلم دکتر معین آمده است: نباید این لهجۀ ایرانی (زبان آذری) را با آذری مصطلح ترکان بمعنی لهجۀ ترکی مستعمل در آذربایجان اشتباه کرد. برای تعبیر اخیر رجوع شود به دائره المعارف اسلام. اینک در آذربایجان بقایای آذری کهن بعنوان هرندی، حسنو، قره چولی خلخالی و تاتی تکلم میشود. (مقدمۀ برهان قاطع بقلم دکتر معین ص 39). رجوع به ’زبان آذری’ تألیف کسروی و ’ایران’ و ’آذری’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تحقیق و بازپرسی از افراد دستگیر شده دربارۀ تعداد و ساز و برگ و نقشه های جنگی دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبان آوری
تصویر زبان آوری
خوش صحبتی، شیرین سخن بودن، نیکوبیانی، گستاخی، زبان درازی، سخنوری، برای مثال هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی / چه حاجت است که گوید شکر که شیرینم (سعدی۲ - ۵۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
خسارت و آسیب و ضرر و مضرت. (ناظم الاطباء). زیان آوردن. رجوع به همین کلمه و زیان و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زبان دار بودن. رجوع به زبان دار و زبان داشتن شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نِ شَ)
زبان پهلوی. رجوع به برهان قاطع و آنندراج ذیل پهلوی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
یکی را از لشکر غنیم گیر آوردن تا کیفیت و کمیت غنیم ازو دریابند و آن شخص بگیر آمده را زبان گیر گویند. (آنندراج). گرفتن کسی از لشکر غنیم برای تحقیق از حال آنها. (فرهنگ نظام). کسی را از فوج دشمن بدست آوردن و استفسار حال فوج از وی نمودن. (ارمغان آصفی ج 2 ص 7). رجوع به زبان گیر و زبان گرفتن شود
لغت نامه دهخدا
(زَبْ با)
ابن قائد مصری. محدثی است فاضل نیکو و ضعیف. از سهل بن معاذ روایت کند و لیث و ابن لهیعه از او نقل حدیث کرده اند. زبان در 155 هجری قمری وفات یافت. (از تاج العروس). سیوطی آرد:
زبان بن قائد مکنی به ابوجوین حمراوی از سهل بن معاذ بن انس روایت دارد و لیث و ابن لهیعه از او روایت دارند. احمد گوید: احادیث او همه منکرند و ابوحاتم گوید او صالح است.... (از حسن المحاضره فی اخبارمصر و القاهره ص 121).
زبان بن فائد مکنی به ابوجوین از حمراء است که موضعی است در مصر، حمراوی دردورانی که عبدالملک بن مرواره بن موسی بن نصیر از طرف مروان بن محمد امارت مصر داشت، عهده دار رسیدگی به مظالم و آخرین و عادل ترین والیان بنی امیه در مصر بود. از سهل بن معاذ بن انس روایت کند و لیث و یحیی بن ایوب و ابن لهیعه و رشدبن سعد از او روایت دارند. یحیی بن معین گوید: احادیث او همه منکرات است و ابوحاتم رازی او را صالح دانسته است. وی مردی فاضل بود و در 156 هجری قمری وفات یافت. (از انساب سمعانی: حمراوی ورق 176) ابن حجر در تهذیب آرد: سلیمان بن ابی داود افطس گوید: زبان همواره پس از آنکه نوافل را ایستاده انجام میداد از من میپرسید: آیادرباره من امید میرود، و اگر جواب مثبت میشنید شادی در چهره اش دیده میشد. وی به گفتۀ ابن یونس در 155هجری قمری درگذشت. ابن حبان گوید: حدیث وی سخت منکر است و روایات او از سهل بن معاذ منحصر به یک نسخه است که گویا ساختگی است. لیث بن سعد گوید: زبان اگر میخواست بر عبادات خویش خردلی بیفزاید جای نداشت. (از تهذیب التهذیب). رجوع به خلاصۀ تهذیب الکمال تألیف خزرجی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ وَ)
فصاحت و بلاغت. (ناظم الاطباء). سخن گویی. زبان دانی. چیره دستی در سخن. زبان گویا داشتن. درسخن توانا بودن. منطق قوی داشتن. شیرین سخن بودن. لسن. (صراح). بیان. (منتهی الارب). تبلتع. طلاقت. عارضه. فصاحت. قضاء. (منتهی الارب) :
چو بشنید شاه آن زبان آوری
زبون شد زبانش در آن داوری.
نظامی.
نیوشندگان را در آن داوری
غلط شد زبان زبان آوری.
نظامی.
مرا خود چه باشد زبان آوری
که گفته است شاه سخن عنصری.
سعدی.
، زبان بازی: و گر جاهلی به زبان آوری بر حکیمی غالب آید عجب نیست. (گلستان سعدی).
که مجرم بزرق و زبان آوری
ز جرمی که دارد نگردد بری.
سعدی (بوستان).
تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانۀ مراد رسید ای محب خموش.
حافظ.
رجوع به زبان آور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زبان آوری
تصویر زبان آوری
نیکو بیانی خوش صحبتی، شاعری سخنوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبان گیری
تصویر زبان گیری
آفازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبان داری
تصویر زبان داری
اکبان
فرهنگ واژه فارسی سره
بلاغت، سخنوری، فصاحت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
ضارٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
Harmfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
dommage
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
daño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
อันตราย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
Schädlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
шкодливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
szkodliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
危害
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
prejudicialidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
نقصان دہی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
ক্ষতিকর
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
madhara
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
dannosità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
zararlılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
有害
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
נזק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
вредность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
bahaya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
हानिप्रदता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
schadelijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیان آوری
تصویر زیان آوری
유해성
دیکشنری فارسی به کره ای